امروز داشتم فکر میکردم که من امسال برای کتاب و محصولات فرهنگی و علمی چقدر هزینه کردم . از تمامی موسیقیها و فیلمها و کتابها بگیرین تا روزنامه و رفتن به سینما و… (من حتی موسیقیها را نیز اورجینال خریداری میکنم) . پس از یک حساب سرانگشتی متوجه شدم که من نزدیک ۴۱ میلیون و پونصد تومان هزینه کردم . بیشتر این هزینه برای خرید کتاب و دورههای آموزشی عموما ارزان را خریداری کرده ام و خیلی به موسیقی هزینه نکردم چون حساب اپل موزیک دارم. این رو مقایسه کردم با وقتی که در ایران بودم و از شغلم استعفا داده بودم و داشتم مدتی رو فریلنسری کار میکردم که بگذرونم تا مهاجرت کنم و عموما از پس اندازم استفاده میکردم . در اون سالها تنها یک کتاب خریدم که آن هم وقت نشد هرگز آن را بخوانم! فکرم درگیر شد . در این حالت من در حدود ده میلیون تومان درآمد داشتم . که حساب کرده بودم میتونم ده ماه با این مبلغ بگذرونم . اگر از فریلنسری چیزی اومد که خب خیلی خوبه و طلاست و اگر نیومد از ماه پنجم دنبال کار میگردم . پس با همین قضیه شروع کردم.
خیلی وقتها خود من میگم که مردم چرا مطالعه نمیکند اما وقتی دیدم که درآمد من شاید مکفی زندگی من و هزینههایم بوده اما بقدری کافی برای کارهای اضافی نبوده و من از پساندازهای خودم ارتزاق میکردم هم موفق به خریدن و مطالعه کتاب نشدم . موفق نشدم آلبومهای موسیقی خریداری کنم یا به تئاتر یا سینما یا نمایشگاه بروم . وقتی که من تنها میتوانستم از پس اندازم یک میلیون تومان بردارم و کلی هم هزینههای متفرقه مانند سایت و غیره داشتم و واقعا نمیرسیدم . باید بیشتر کار میکردم و کارهای فریلنسری هم بود که باید وقت بیشتری برایش گذاشته میشد و عملا به لحاظ زمانی باید بیشتر کار میکردم که پول دربیاورم و به لحاظ مالی هم جای خرید کتاب نبود . اما داشتم فکر میکردم که اگر درآمد من سه میلیون تومان بود چه اتفاقاتی میافتاد؟ یا پس اندازهای من به گونهای بود که میتوانستم در مدت ۱۲ ماه هر ماه سه میلیون تومان بردارم ؟ اولاْ من تمامی هزینههای خودم رو میتونستم پرداخت کنم . از پول سرویسهایی که استفاده میکنم تا زندگی خصوصی خودم . بعد قسمت اعظمی از درآمدم میماند و میتوانستم پس انداز کنم و نه تنها پس پس انداز من منفی نبود که بلکه مثبت هم بود و من نگرانی از اینکه درآمد من درحال منفی شدن هست نداشتم چون کار فریلنسری هم بود و باعث میشد سر ماه من عین سه میلیون تومان رو برندارم و قسمتی از ان را از کار فریلنسری بردارم . من آدم قانعی بودم و خب وقتی ماهی سه میلیون تومان درمیارم (یا برمیدارم) نیازی به کار کردن بیشتر ندارم و وقتی بیشتر کار نکنم وقت اضافه میارم و این وقت رو با خواندن کتاب پر میکنم . با شنیدن موسیقی های خوب پر میکردم و میرفتم و کمی تئاتر میدیدم . کتابهای بیشتری میخواندم و خب میتوانستم با هزینههایی که الان کردم مقایسه کنم . حساب کردم من در ماه حدود ۲۴۰۰ دلار درآمد کسب کردم . با احتساب پول اجاره و مابقی هزینهها من در کل در سال ۳۲۰۰ دلار به تغذیه روح خودم هزینه کردم . یعنی چه؟ یعنی من حدودا حقوق یک ماه و نیمم را برای تغذیه روحم هزینه کردم که شامل کلاسهای متعدد و سینما و موسیقی و.. میشه . پس یعنی من وقتی درآمد مکفی خودم را داشته باشم پس به راحتی میتوانم به رفتن به سینما یا خرید یک کتاب و یا رفتن به دوره های متعدد اینترنتی فکر کنم . چون درآمدم به حدی بوده که مثلا از حقوق ۲۴۰۰ دلاری خودم تونستم یک دوره کامل ۱۲۰ دلاری رو بخرم و شرکت کنم بدون هیچ استرسی .
پس نمیشه خرده گرفت . وقتی که شرایط اقتصادی کشور به شرایطی باشه که آدمها بتونن از هزینههای خودشون بربیان و قسمتی پس انداز کنن پس میتونن برای رفتن به سینما یا خریدن کتاب وقت بذارن و بیشتر بخونن . اما وقتی من یک کارگر باشم که صبح تا شب کار میکنم و میگیرم ۱ میلیون و دویست و با پولی که میگیرم فقط میتونم ۱۰ کیلو گوشت بخرم (اگر اجاره ندم تازه) خب آیا اصلا هزینه ای برای کالاهای اساسی میتونم پرداخت کنم؟ با کتاب اصلا کاری نداریم . توی این اقتصاد خانوادگی من که این شکلی پول درمیارم و اقتصاد خانوادهام رو دار واقعا اصلا چیزی برای کتاب میمونه؟ اصلا حتی فکری برای ادامه تحصیل میمونه؟ ولی اگر من یک کارگر بودم که هرماه ۵ میلیون تومان در میآوردم قضیه به چه شکل میشد؟ آن وقت نه تنها پس انداز داشتم که از پس کلیه هزینه ها بر میآمدم . نیازی نبود زیاد کار کنم و بیشتر در خانه میماندم و همین باعث میشد که مطالعه کنم یا سینما برم . خیلی ها پول نانشان را ندارند و اگر این فرهیختگان پوشالی در کانالها همیشه این قشر را مورد تحکم قرار میدهند و عامل بدبختی را این قشر میدانند و همیشه این قشر را مقصر میخوانند باید بفهمند که بیشعورهایی بیش نیستند . نمیتوان از کسی انتظار داشت که وقتی نمیرسد خرج زندگیاش را دربیاورد برود کتاب ۳۰۰ هزار تومانی بخرد . یعنی یک سوم حقوقش را! بهتر است شرافت داشته باشیم و همه چیز را گردن قشر ضعیف نیندازیم وقتی زورمان به عاملی که باعث شده قشر ضعیف نتواند فرصت و منابع اقتصادی خرید کتاب را داشته باشد نمیرسد . اوج نامردیست . این روزها کتاب نخواندن لزوما به معنی این نیست که آدمها نمیخواهند . گاهی واقعا شرایطش را ندارند!
اصلا میشه انتظاری داشت ؟
خود شما چطور فکر میکنید؟ خود شما چقدر برای فرهنگ و سواد و تغذیه روحی خودتون هزینه میکنید؟ آیا به خاطر اینکه واقعا شرایطش رو ندارید خرید نمیکنید یا دوست ندارید؟ آیا اگر درآمد فعلیتون دو برابر بود سی درصد برابر دومش رو برای تغذیه و رشد روحی تون هزینه میکردین؟ برام بنویسید. پول هم میتواند فرهنگ بسازد
❤