نیچه ، که تصویر بزرگوار را در بالا میتوانید ببینید نظر جناب داروین را که گفته است ” افراد باید بر یکدیگر غلبه یابند تا بتوانند به بقا برسند” به نوعی تایید کرده و بنیاد این نظریه کرده است . نیچه میگوید که ” انسانها باید توانا و قوی باشند تا بتوانند از ضعیف ها بالاتر بروند و سپس با رقابت با یکدیگر انسان تکامل یافتهتری را بسازند که منجر به بقای نسل به قویترین شکل ممکن شود ” . این بدین معنی است که انسان های قوی باید رشد کنند و قوی شوند و انسانهای ضعیف باید حذف شوند تا نتیجه رقابت انسانهای قوی بشود یک نسل کم عیب و قوی انسانی که بتواند به بقای خودش ادامه دهد و منقرض نشود .
به نوعی در قسمت چهارم پادکست رادیو هاتف نیز بنده به این مساله اشاره ای داشته ام و با خود فکر کردم که چقدر خوب میشود اگر آن را به صورت نوشته نیز دربیاورم تا مخاطبان گرامی اگر حوصله شنیدن پادکست را ندارند بتوانند این مطلب را از این پست وبلاگ بخوانند . اگر علاقهمند به شنیدن این مطلب به صورت مفصلتر هستید میتوانید به قسمت چهارم رادیو هاتف گوش کنید .
بنده خود نیز مخالف این نظریه در گذشته بوده ام چون بر این گمان بودم که ضعیف هم حق زندگی دارد و چرا باید از بین برود . اما این روزها و با توجه به شرایط اجتماعات و جوامع متوجه میشوم که نیچه اتفاقا به نظر بسیار درستی اشاره کرده است . پس این منجر شد به مطالبی که قرار است در این پست آنها را به رشته تحریر در بیاورم و عرضی که در پادکست رادیو هاتف قسمت چهارم نیز به آن اشاره کردم. این نظریه کاملا یک نظریه درست است . هنگامی که به پیشرفت جوامع بشری فکر میکنیم متوجه میشویم که در این نظم نوین جایی برای افراد ضعیف وجود ندارد . اما این به این معنی نیست که افراد ضعیف باید از زندگی حذف شوند تا قویها بتوانند بهتر زندگی کنند. اما کمک به افراد ضعیف هم نباید خللی در رقابت اقویا برای پیشرفت و بقای نسل بشری وارد کنند. اگر در جامعه شرایطی فراهم بیاید که به ضعیف ها فرصت زندگی و قوی شدن داده شود و سپس قویها به رقابت بپردازند تا به پیشرفت جوامع بشر کمک کنند و بقای نسل انسان را تضمین کنند هیچگونه مشکلی بوجود نمیآید. اما متاسفانه در دنیای بشر امروز این ضعیفان هستند که دقیقا در رقابت قویها این خلل را ایجاد میکنند و این نسل بشر است که بزودی به انقراض نزدیک خواهد شد و بشر خویش به دست خودش به نابودی خودش خواهد انجامید.
وقتی که شرایط نظم اجتماعی به گونهای چیده میشود که یک شخص ضعیف به راحتی و بالا میآید و در رده افراد قوی قرار میگیرد نظم طبیعی بر هم میریزد و شاهد چنین بلبشویی در جهان نیز هستیم . فرض کنید که در یک مسابقه دو قویها بایستی با هم رقابت کنند تا انسان برتر از بین آنها انتخاب شود. شما دو ضعیف را نیز در صف وارد میکنید و برای پیشرفت به آنها موتور گازی میدهید. آن قوی ها هر میزان هم که به دویدن ادامه بدهند، یک شخص سوار بر موتور همیشه برنده بازی خواهد بود . این اتفاق باعث میشود که به راحتی یک قوی حذف و یک ضعیف جایگاه وی را تصاحب کند. در یک مسابقه ساده دویدن هیچ ضربهای به ساختارهای بقا و ادامه نسل بشر زده نخواهد شد . اما اگر از این اتفاق در طبیعت کره زمین و جوامع استفاده شود در نهایت بشر به دست خودش نسل خودش را منقرص خواهد کرد و با سادگی میبینیم که چطور نیچه و تفکرش امروز نیاز است تا اجرا گردد.
به طور مثال یک خواننده ضعیف غربی که هیچگونه هنر و صدایی هم ندارد به سادگی توسط تعدادی حمایت شده و همان موتور گازی به وی داده میشود . در نهایت وی جلوی دوربین مینشیند و از لذت دستشویی رفتن صحبت میکند. و دقیقا این همان خطری است که ما را تهدید میکند! وقتی که ضعیفها کارخانه دار میشوند . وقتی ضعیفها پولدار میشوند و ضعف خود را با خرید کردن لباس پوست روباه جبران میکنند و باعث از بین رفتن محیط زیست میشوند ، همین ها باعث انقراض نسل بشر هم خواهند شد . اما اگر افرادی که ضعیف هستند با علم و دانش و فنآوری و ورزش و مسایل دیگر یک انسان قوی و کامل شوند که به لحاظ علمی و بدنی و سلامتی و عقلی یک قوی تلقی شوند میتوانند به میان دیگر اقویا روند و از رقابت و یا تعامل با آنها به پیشرفت جامعه بشری کمک بسزایی کنند و یک اجتماع بشری را به رشد و تعالی برسانند. همین ضعیفها هستند که بینظمی جامعه را ایجاد میکنند. به طور مثال شخصی به دلیل مواد فروشی دستگیر میشود اما به دلیل سیاهپوست بودن وی سریعا جریان ایجاد میشود که چرا باید یک سیاه پوست دستگیر شود. قطعا شخص بنده مخالف این هستم که پلیس جان کسی را بگیرد اما اگر جامعه شما یک جامعه قوی باشد که ضعیفها خللی در این رقابت ایجاد نکنند دیگر شاهد این مسایل هرگز نخواهیم بود . ضعیفها را بایستی برایشان شرایط گذاشت تا قوی شوند . نه اینکه آنها را مستقیما آورد تا با قویها رقابت کنند.
همین مساله در کشورمان ایران هم متاسفانه صادق است . برای مثال در دانشگاهها سهمیههای منطقهای وجود دارد و دقیقا همین نظم طبیعی را برهم میزند . سهمیه ایثارگران وجود دارد که دقیقا همین نظم طبیعی را برهم میزند . در حالت عادی افرادی برای کنکور آماده میشوند. بایستی به لحاظ علمی آنقدر قوی باشند که بتوانند روی صندلی دانشجویی بنشینند. باید یک پیشزمینه قوی علمی داشته باشند تا بتوانند علوم متوسطه و پیشرفته و فوق پیشرفته را نیز آموزش ببینند. نمیتوان یک شخصی که هیچگونه پیشزمینهای از مشتق و یا سینوس ندارد را در کلاس ریاضی بهترین دانشگاه کشور نشاند. برای همین کنکور برگزار میشود تا از میان قویها افراد برتر را انتخاب کند . دلیل برگزاری کنکور این است که به دلیل منابع محدود حداقل افرادی قوی وارد سیستم آموزشی دانشگاهی و آموزش عالی شوند که در نهایت این افراد منجر به ساخت و ساز کشور شوند. در نهایت این افراد بایستی چهار سال تحصیلی را حسابی درس بخوانند و با نمره بالا لیسانس خود را دریافت کنند. سپس برای فوق لیسانس اقدام کنند که این مقطع به نسبت لیسانس افراد کمتری را پذیرش میکند. در نهایت این افراد قوی با بار علمی زیاد وارد اقتصاد کشور و اجتماع کشور شده و یک کشور را به سوی پیشرفت میبرند.
اما متاسفاه در ایران چنین اتفاقی نمیافتد و به سادگی سهمیههای مختلفی که وجود دارد این نظم را برهم می زند. سوالی بسیار بنیادین و اساسی وجود دارد از کسانی که این سهمیهها را برای دانشگاهها در نظر گرفته اند . آیا اگر پدر و یا خانواده بنده در جبهه شهید و یا جانباز شده باشد برای من قدرت علمی و تضمین علمی خواهد آورد؟ برای مثال اگر پدر بنده در جبهه پایش را از دست داده باشد برای بنده درس فیزیک دانلود میشود تا در ذهنم از آن استفاده کنم؟ پس چرا این سهمیهها وجود دارد تا اجازه بدهد افراد ضعیف به سادگی از افراد قوی جلو بزنند و آن نظم رقابتی آنها را برهم بزنند؟
برای هر کشوری ایثارگران و شهدا بسیار ارزشمند هستند و این مساله برای هیچ کسی پوشیده نیست. همه کشورها شهیدان خودشان را ارزشمندترین دارایی معنوی شان میدانند و قطعا هم اینطور هست! اما سوالی که وجود دارد این است که آیا چون شهدا و ایثارگران برای ما ارزش معنوی دارند پس ما نظم علمی کشور را بر هم بزنیم و شخصی را کمک کنیم وارد دانشگاه بشود که شرایط لازم ورود به دانشگاه را ندارد؟ اصلا چنین حرکتی واقعا قابل قبول نیست . چون شهادت پدر یک فرد برای او قدرت علمی نمیشود!
اگر قصد داریم با این کار مقام خانوادههای شهدا را بالا نگهداریم، داریم ضربه بزرگی هم به آنها و هم به کشور وارد میکنیم . اگر دوست داریم از خانواده شهدا حمایت کنیم نباید با ضربه زدن به فضای علمی کشور این کار را انجام دهیم . دقیقا مثل این میماند که همه باید زحمت بکشند و قوی شوند اما یک ضعیف این امکان را دارد که با زدن یک تیک از روی سر آنها پرش کند و به مقام اولی برسد! این خلاف عدالت طبیعی است که وجود دارد و چه بسا این عدم پیشرفت کشورمان هم ناشی از همین بی عدالتی هاست که نه در پذیرشهای دانشگاه که بلکه در تمامی سطوح و بخشهای کشور این مساله مشهود است . خانواده ایثارگران و شهدا قابل احترامند. میتوان آنها را قوی کرد . اما نمیتوان برای آنها با ضایع کردن حق دیگران پل عبور ساخت . برای مثال میتوان به پاس بزرگواری آنها، خدمات اجتماعی رایگان برای آنها فراهم کرد. میتوان یک دانشگاه خصوصی که تنها مخصوص خانوادههای شهدا و ایثارگران است راه اندازی کرد. میتوان کلاسهای کنکور با تخفیف ویژه برایشان برگزار کرد و آنها را کمک کرد تا قوی شوند! تا علم یاد بگیرند! تا فن یاد بگیرند! یعنی برایشان شرایط را کمی به نسبت بقیه ساده تر کرد . اما نمیتوان به آنها درصد هدیه کرد!!! که در صندلی دانشگاه معتبر بنشینند در صورتی که قوی نشده اند و تنها با زدن یک تیک که من نظامی هستم و سهمیه نظامی دارم و یا من خانواده شهید هستم به وی درصد علمی اهدا کرد. به طور مثال شخصی تمامی درصدهایش را هفتاد میزند . اما یکی از این عزیزان تنها کافیست درصدهایش را پنجاه بزند تا بتواند صندلی آن فردی که دروس را هفتاد درصد زده بگیرد! این یعنی حذف قوی (شخصی که بیست درصد نسبت به شخص دیگر قوی تر و بهتر است) . یعنی آن شخص با درجه علمی و سواد علمی کمتر از دانشگاه بهتر بهره بگیرد اما یک شخص دیگر با بیست درصد درجه بالاتر بایستی در دانشگاه پایینتر با امکانات علمی کمتر درس بخواند!
همین شخص با سهمیه در آزمون کارشناسی ارشد و دکترا هم دقیقا از همین سهمیه استفاده میکند. در آزمونهای استخدام و دیگر آزمونها هم از همین سهمیه استفاده میکند و به سادگی عدالت اجتماعی را دور میزند و شرایط را برای یک شخص قوی سخت میکند و اختلال در این قانون طبیعی ایجاد میکند. به طوری که شخص محق تر استخدام نمیشود اما یک شخص یا با سهمیه و یا با رانت وارد محل مدیریتی یک اداره میشود . قوی که خود را حسابی قوی نموده وقتی که جایگاهی برایش در اجتماع وجود ندارد که بتواند به پیشرفت کشورش کمک کند به سادگی از کشورش میرود و در یک سیستم علم و خدماتش را ارایه میدهد. و این میشود که مهاجرین کشورهای دیگر را میسازند و اوج سازندگی کشور ما میشود پراید . اوج اقتصاد کشور ما میشود همین بلبشویی که میبینید . افراد ضعیف به سادگی بالا میآیند و از آنجایی که قوی نشده اند پس حرف قویها را نمی فهمند ، پس تلاش میکنند که آنها را حذف کنند. قوانین را برای حضور ضعیف ترها ساده کنند. در نهایت به پستهای مدیریتی رده بالای یک کشور میرسند و چون آنقدر قوی نیستند که تصمیمات درست بگیرند با هر تصمیم غلطشان ضربات جبران ناپذیری به اقتصاد و فرهنگ و صنعت و.. یک کشور میزنند. تنها بخش علمی یک کشور نیست . حتی در هنرمندان هم همین دیده میشوند. به دلیل پیشرفت نکردن علم و مظلوم بودن و نابود شدن هنر و فرهنگ در کشور، هنرمندانی مشهور و تاثیر گذار میشوند که قوی نیستند و به سادگی ضربات جبران ناپذیری به فرهنگ یک کشور میزنند! شخصی که کارش ادابازی و ادا در آوردن جلوی دوربین است ( قصد تحقیر نیست و شغل بازیگر این است که شخصیتی را که نیست بازی کند و ادایش را دربیاورد و تبدیل شود به آن شخصیت) چرا باید تز فرهنگی و اقتصادی و سیاسی و روانشناسی بدهد در صورتی که هیچگونه سوادی در این زمینه ندارد .
دقیقا هنگامی که بنده در زمینه علوم اقتصادی قوی نشدهام نه حق دارم فکت های اقتصادی بدهم و نه حق دارم مقالات اقتصادی بدهم و نه حق دارم پست و مسولیتی در زمینه اقتصاد قبول کنم . چون میدانم که هر تصمیم من ضربههای وحشتناکی به کشور خواهد زد که هرگز قابل جبران نیست . توجه داشته باشید که منظور بنده این نیست که کسی که در رشتهای قوی نشده حرف نزند. هر شخصی آزاد است نظرات شخصی خودش را بنویسد . اما نمیتوان به صورت فکت آن را صادر کرد و حتما باید گفت که این یک نظر شخصی است.
حال بیشتر به فکر نیچه میتوانیم فکر کنیم . هنگامی که یک فرد قوی بشود و سپس در اجتماع به فعالیت بپردازد، جامعه شکوفا خواهد شد و قطعا جامعه بهتری خواهیم داشت . اما اگر به هر روش و راهی افرادی که قوی نشدهاند را در هر زمینهای در مقابل قویها قرار بدهیم و بهشان امکانات خاصی نیز بدهیم ، آنگاه شرایط فعلی جهانی را میبینیم که بشر در خطر انقراض است . پندمی های مختلف که تعداد زیادی از بشر را از بین میبرد، شرایط بد محیط زیستی و شرایط بد اقتصادی همه و همه ناشی از رعایت نکردن همین قانون ساده است. باید به ضعیف شرایط داد که قوی شود. نه اینکه به او امکاناتی داد که با وجود حفظ ضعف، به مصاف قویها رفته و به سادگی آنها را حذف کند . ضعیف یا بایستی قوی بشود و یا بایستی در سطح خویش بماند .